معجزه ها و کرامت های امام جواد علیه السّلام

معجزه ها و کرامت های امام جواد علیه السّلام

وجود مبارک امام جواد علیه السّلام خود معجزه ای انکارناپذیر بود، چرا که در خردسالی و در حالی که هفت سال از عمر او تمام نشده بود، وظیفه راهبری و امامت مسلمانان را به عهده گرفت. بی تردید  آن هم در خرامامتدسالی برای عده ای ناآگاه، یا با آگاهی اندک قابل درک نبود. از این رو امام جواد علیه السّلام می بایست خرق عادتی و معجزه ای بنمایاند تا شک و تردید را از دل آنان بزداید. از این رو خداوند در موارد متعددی به وسیله آن حضرت معجزه هایی به ظهور رساند تا بدین وسیله حجت را بر بندگان تمام کرده، مؤمنان و دوستان را شادمان و مطمئن و دشمنان کینه ورز و معاند را سرافکنده و خاموش کند. در این جا به پاره ای از این معجزه ها[۱] اشاره می کنیم:

۱٫ از «ابو هاشم، داوود بن قاسم جعفری» نقل شده است که گفت: «به حضور ابو جعفر ثانی علیه السّلام رسیدم. سه نامه همراه داشتم که هیچ یک نام و مشخصه ای نداشت.

نتوانستم نامه ها را شناسایی کنم و همین امر، مرا اندوهگین کرد. امام علیه السّلام یکی از نامه ها را از من گرفت و فرمود: این نامه «ریان بن شبیب» است.

سپس نامه دوم را گرفت و فرمود: این نامه «محمد بن حمزه» است و چون نامه سوم را گرفت، فرمود: این نامه فلان شخص است.

از این واقعه مبهوت شده بودم. امام علیه السّلام در من نگریست و لبخندی [مهر آمیز] زد.

ابو هاشم ادامه می دهد: ابو جعفر علیه السّلام کیسه ای حاوی سیصد دینار به من داد و از من خواست آن را به یکی از عموزادگانش برسانم. سپس فرمود: او خواهد گفت: بازرگانی به من معرفی کن تا با این مال برای من کالایی بخرد. کیسه حاوی دینار را برای او بردم. او به من گفت: ای ابو هاشم، بازرگانی به من معرفی کن تا با این مال برای من کالایی بخرد. من نیز چنان کردم».

۲٫ نیز از ابو هاشم نقل شده است که گفت: «ساربانی از من خواست تا از امام جواد علیه السّلام بخواهم او را به کار بگمارد. به همین منظور نزد حضرت رفتم، او را با جماعتی در حال خوردن غذا دیدم. از این رو نتوانستم خواسته ساربان را با حضرتش در میان بگذارم. حضرت غذا نزد من گذارد و فرمود: ای ابو هاشم، بخور.

آن گاه- بدون این که با وی سخن گفته باشم- خطاب به یکی از غلامان فرمود: ای غلام، آن ساربانی که ابو هاشم او را برای ما آورده در کنار خود به کار گمار».

۳٫ همچنین از ابو هاشم نقل شده است که: «روزی با او (امام جواد) علیه السّلام وارد باغی شدم. به او گفتم: فدایت گردم، من شیفته خوردن گل هستم. از خدا بخواه تا مرا از این عادت برهاند.

امام علیه السّلام سکوت کرد. پس از گذشت چند روز خود آغاز به سخن کرده، به من فرمود: ای ابو هاشم، خداوند عادت خوردن گل را از تو گرفت.

ابو هاشم می گوید: [از آن زمان ] از هیچ چیزی همانند گل نفرت ندارم».

۴٫ از «علی بن اسباط» نقل شده است که گفت: «ابو جعفر اندک زمانی پس از وفات پدرش در میان ما ظاهر شد. در او نگریستم تا بتوانم اوصاف ظاهری و قامت او را برای دوستان توصیف کنم. او نشست، سپس فرمود: ای علی، خداوند، همان گونه که در امر پیامبری اتمام حجت کرده، فرمود: «و ما فرمان نبوت و عقل کافی در کودکی به او دادیم» همان سان نیز در امامت اتمام حجت کرده است.[۲]

۵٫ راوی می گوید: «هنگامی که ابو الحسن الرضا علیه السّلام دیده از جهان فرو بست چهار هزار درهم از او می خواستم و کسی جز من و از این طلب آگاه نبود. ابو جعفر علیه السّلام خبر فرستاده: فرمود: فردا نزد من بیا.

من نیز به فرمان او روز بعد به حضورش رسیدم. او فرمود: ابو الحسن علیه السّلام از دنیا رفته است و تو چهار هزار درهم از او می خواهی؟

گفتم: آری.

او سجاده ای که زیر پا داشت برداشت. دینارهایی زیر سجاده بود. حضرت آن ها را به من داد. [چون شمردم ] معادل چهار هزار درهم بود».

۶٫ نیز از راوی نقل شده است که گفت: «در مدینه بودم، همواره با ابو جعفر علیه السّلام [در مدینه ] و ابو الحسن علیه السّلام در خراسان در رفت و آمد بودم. افراد خانواده و عموهای پدر ابو جعفر به دیدار او می آمدند و بدو سلام می دادند.

روزی ابو جعفر کنیز خود را خواست و فرمود: به آنان بگو خود را آماده غم و عزا کنند.

زمانی که خویشان امام علیه السّلام مجلس را ترک کردند با خود گفتم: خوب بود می پرسیدیم، ماتم و عزای چه کسی است؟

راوی می گوید: چون روز دیگر نزد امام علیه السّلام گرد آمدند، حضرت همان گفتار روز گذشته را تکرار کرد. آنان پرسیدند: ماتم و عزای چه کسی است؟

ابو جعفر فرمود: ماتم و عزای بهترین خلق خدا بر روی زمین.

پس از گذشت چند روز خبر وفات ابو الحسن الرضا علیه السّلام از خراسان رسید.

پیک، همان روزی را که ابو جعفر خبر وفات امام رضا علیه السّلام را به اطرافیان و خویشان داده بود، روز وفات امام رضا علیه السّلام خواند».

۷٫ راوی می گوید: «ابو جعفر علیه السّلام در نامه ای خطاب به من نوشت: خمس اموال خود را برای من بیاورید (بفرستید) که تنها همین سال از شما خمس می گیرم».

[همان گونه که ابو جعفر علیه السّلام گفت ] در همان سال به دیدار معبود خود شتافت.

حج گزاردن امام جواد علیه السّلام

بنا به گواهی تاریخ، امام جواد علیه السّلام بسیار حج می گزارد. در روایت آمده است: «در سال ۲۵۴ ق. ابو جعفر ثانی علیه السّلام را دیدم که پس از بالا آمدن خورشید با کعبه وداع می کرد. سپس به طواف پرداخت و در هر «شوط» رکن یمانی را می بوسید. چون شوط هفتم را انجام می داد، رکن یمانی و حجر الاسود را بوسید و دست بر آن کشیده، بر چهره خود مالید. آن گاه به سمت مقام رفت و پشت آن دو رکعت نماز گزارد، سپس به پشت کعبه به سوی «ملتزم» رفت و همان جا در کنار کعبه قرار گرفت… سپس مدت زیادی ایستاده دعا می کرد. آن گاه از در حناطین (خارج شگندم فروش ها) د.

راوی می گوید: در سال ۲۱۹ ق. نیز او را [در حرم] دیدم که شبانه با کعبه وداع می کرد. در هر شوط، رکن یمانی و حجر الاسود را می بوسید. چون به شوط هفتم رسید، در سمت عقب کعبه، نزدیک رکن یمانی و بالای حجر در کنار کعبه قرار گرفت… آن گاه نزد حجر الاسود آمد و آن را بوسید و دستی بر آن کشید، سپس به سوی مقام [حضرت ابراهیم علیه السّلام] رفت و دو رکعت نماز پشت مقام گزارد و بدون این که به سمت کعبه بازگردد، حرم را ترک نمود. وقوف او نزد ملتزم به اندازه ای بود که دوستان ما هفت و برخی از آنان هشت شوط گرد حرم طواف کردند»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درحال بارگذاری ...
مقایسه محصولات
لیست مقایسه محصولات شما خالی می باشد!