تفــاوت دعــا و نيــايـش
تفــاوت دعــا و نيــايـش
درهم? اديان و فرهنگهاي ديني- ملي، دو گونه دعا وجود دارد که تقريباً همه با آن آشنا هستيم.
وقتي افراد به صورت گروهي يا فردي در مواقع مشخصي با خداوند گفتگو ميکنند و خالق را به سمت حاجات خود فرا ميخوانند، علي الاصول ميتوان آنرا «دعا» خطاب کرد. بنابراين هر گفتگوئي با خدا، در هر دين ومسلکي را ميتوان دعا ناميد. ولي نوعي از دعا هست که متمايز از ساير دعاها است. اگر دعا را گفتگوي کلي با خدا بدانيم، اين نوع دعا، گفتگوي خاص تري با خداوند ميباشد و مشخصاتي خاص در اين نوع گويش رعايت ميشود.
در اين تقسيم بندي، آن نوع کلي را دعا، و اين نوع خاصتر را «نيايش» ميناميم.
اين تقسيم بندي به دو صورت ديگر نيز قابل تفکيک است:
?– دعاهاي زميني
?- دعاهاي آسماني
دعاهايي که به احکام جسم و احکام دنيايي ما و به عبارتي به «اينجايي» بودن ما مرتبط ميشود، دعاهاي زميني ميباشند که همگي مربوط به تعيّنات، تعلّقات، حاجات و خواسته هاي دنياي مادي ما است. در واقع تمام خواسته هاي ما در اين نوع دعا اين است که اينجائي بودن ما آسانتر شود! يعني اگر مشكل «مريضي» وجود دارد، شفا حاصل شود، اگر مشكل، «نداري» است «دارائي» حاصل گردد و… همه بخاطر آن است که ما را در اين دنيا به رفاه برساند. اتفاقاً حجم اين نوع دعاها در شريعت اسلامي ما بسيار زياد است و خود گواه آن است که اين تمنيّات، پايان پذيري ندارد و جسم، با هم? محدوديتش خواسته هاي نامحدود دارد و هيچ زماني نيست که يک انسان دنيائي و دردمند نسبت به خواسته هاي خود عقبنشيني کند!
ما ميتوانيم اينگونه دعاها را به متوسطان ديندار نسبت دهيم.
از اين نوع دعاها که در کتابهاي دعا فراوان آمده و برخلاف آنکه عده اي، نسبت آنها را با امامان رد ميکنند، ولي انتساب آنها به اين بزرگان کاملاً منطقي به نظر ميآيد. بسته به ميزان طلبي که افراد داشته اند، از آن بزرگان، مطلب دريافت ميکردند. کسي مثل کميل از حقيقت سؤال ميکرد و شخصي نيز مثلاً براي برطرف شدن پادرد خود از آنان درخواست دعا ميکرد!
ظرفيت انسانهائي که مراجعه ميکردند متفاوت بود، هنوز هم همينطور است. در صحن امام رضا شايد ديده باشيد، آدمهائي با خواسته هاي عجيب و غريب که اگر بشنويم شايد به بعضي از آنها بخنديم و به حال بعضي نيز غبطه بخوريم. بعضيها در چه علوّ و رفعتي هستند و بعضي نيز چقدر خواسته هاي دنيائي و کوچکي دارند.
نوع ديگري دعاکردن نيز هست که از حدّ متوسطان فراتر بوده و اشخاص خاصي را به خود ميخواند. آناني که در ابراز خواسته هاي خود، بسيار متفاوت هستند. يک نمونه از آنها «کنت آگوستين قديس» ميباشد که نيايش بسيار غني و مطوّلي را در « اعترافات » خود، ارائه کرده است که اگر بخواهيم تفاوتهاي دعا و نيايش را درک کنيم، اين کتاب منبع قابل استفاده اي ميباشد. يک انسان عياشِ زنباره، آنچنان در اثر يک «نشانه»، مجذوب ميشود که از آن به بعد از او به نام «آگوستين قديس» ياد ميشود و کليساي کاتوليک، خود را مديون زحمات او ميداند!
نيايش حالت خاصي از دعا کردن است که در آن حاجات مادي و دنيائي مورد توجه نيست. نيايش، برخلاف دعا، گويشي نسبتاً طولاني دارد، به هنگام دعاکردن فوراً دستها را بالا برده و بدون مقدمه و بدون معرفت از خداوند چندين حاجت طلب ميکنيم.
اما در نيايش، الگوي ديگري مد نظراست، در نيايش مقدمه خيلي مهمتر از ابراز خواسته است، بدون مقدمه کسي وارد صحن نيايش نميشود.
يعني نيايش از درک پيشيني برخوردار است، درکي که زمينه ساز ابراز نيايش است. بدين معني که شما به نعمتهاي داده شده توجه داريد، کور نيستيد، يک بند? فرصتطلب و فقط حاجت طلب نيستيد و اصلاً براي حاجتهاي دم دستي با خدا گفتگو نميكنيد.
نيايش شرح منزلت خدا است نه شرح خواست? خود.
در نيايش، خدا را مشغول خودتان ميکنيد، با خدا معاشقه ميکنيد، آنقدر اوصافش را ذکر ميکنيد تا گرم شويد. خيلي وقتها ديده ميشود که خواسته هاي دو نفرکاملاً در تعارض با يکديگر است و در اين صورت اگر واقعاً خداوند بخواهد حاجات بنده اي را برآورده کند لازم است که حاجات اشخاص ديگري را متوقّف نمايد، امّا در نيايش، شخص، خواسته اي ندارد که در تعارض با خواست? ديگري قرار بگيرد و فقط همنوا شدن با کل جرياني است که در هم? شئون هستي جاري است. نيايش، حاجت نيست، صداي آواي ذکر و تسبيح عالم است:
«يُسَبِّح ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الاَرض»
«هرچه درآسمانها و زمين است مشغول نيايش است».
همچنانكه حافظ ميفرمايد:
تا به گيسوي تو دست ناسـزايان كـم رسد
هر دلي از حلقه اي، در ذکر يارب يارب است
هيچكدام از آنها خواسته اي ندارند جز وصال. اين تنها انسان است که اين حق را بخود ميدهد. البته جاي سرزنشي هم نيست، اگر اين خبر درست باشد، به ابراهيم خليل گفتند: تو آنقدر بايد موحّد باشي که حتّي نمک طعام خود را از ما بخواهي! غرض اين است که به ما فرمان داده اند که در ابراز خواست? مادي هم بايد متوجّه خداوند باشيم و هيچ کسي را جزخدا، عامل به سرنوشت خود ندانيم. کسي که آن بالاست، سرنوشت را رقم ميزند.اين قدر که مشغول آدمهاي زميني هستيم و اين همه تمنائي که نسبت به ديگران داريم، با خداي خود نداريم!
نيايش از نوع ذکرآسماني است.
ما در دعاهاي خود، آسمان ومتعلقات آنرا به زمين ميکشيم، همه را ميخوانيم تا حاجات زميني ما را برآورده کنند.
اين همان نحو? ابزاري برخورد کردن با خداوند است، مثلاً اگرصدقه اي نيز به صندوقهاي خيرات ميريزيم، انتظار ما از خداوند بيشتر و حتي طلبکارانه ميگردد. امّا در نيايش، برعکس، ما زمين را رها ميکنيم. نمون? اين نيايشها، نيايش اميرالمؤمنين در مسجد کوفه است که به توصيف قدرت خداوند و ضعف خويشتن ميپردازد، بعد به مقايس? اين قويترين و ضعيفترين ميرسد و بعد به دنبال جايگاه خود ميگردد.
شما وقتي خود را در مصاف باعظمت يک آدم قوي ميبينيد، به ضعف هاي خود، واقف ميشويد، در اينجاست که چيزي به نام شرم نمايان ميشود. در دعا، شرم نداريم چون با ضعف هاي خود بيگانه هستيم، امّا در نيايش، در مقابل عظمت جلوه هاي خداوند، احساس شرم داريم، مثلاً در بخشهاي اولي? دعاي عرفه، امام حسين فقط به شرح عظمت جلوه هاي خدا ميپردازد، آنقدر به قدرت و عظمت او اشاره ميکند تا نفسِ غافل دريابد که در مقابل چه نيروي قدرتمندي قرار گرفته است و آنگاه که نفس را واداشت تا به نکات پرعظمت حق واقف شود، بعد از آن به شمردن ضعفهاي خويش اقرار ميکند که:
«وعميت عين مالاتراک به رقيبا»
تفاوتهاي اساسي دعا و نيايش
?) اولين تفاوت، تفاوت کلامي دعا و نيايش ميباشد.
ما تصور ميکنيم که اگر دعا را با صداي بلند نگوئيم اثرگذاري آن کم ميشود و خيلي هم معتقديم که حتماً با لحن عربي خوانده شود و حتي يک کلمه هم جا نيافتد! امّا در نيايش، اين را سراغ نداريم، نيايش، ذکر با دهان نيست! هم? وجود، در طلب قرار ميگيرد. حال مثلاً آرزوي ماشين دار شدن را با آرزوي رها شدن از هم? قيد و بندها که منتهاي آرزوي سالک است، مقايسه كنيد.
نيايش، خواندن خدا در درون است. اصلاً نيايش با سر وصدا کردن منافات دارد.
نيايش، يک سمفوني است که در درون ما شکل ميگيرد، گردش ميکند و ما را نظم ميدهد. نيايش، ذکر دروني است که ابداً با جيغ و داد، سازگاري ندارد. دستور قرآن است که: خدا را در درونتان بخوانيد.
“در دل خويش پروردگارت را با تضرع و خواري بخوان”
به اين جمل? آگوستين قديس توجه کنيد: خداوند گفته، براي اينکه من از حاجت تو مطلع شوم، نيازي به فرياد ندارم، امّا تو براي اينکه صداي مرا بشنوي نياز به سکوت داري، آرام باش!
?) دومين تفاوت اين است که در دعا بدون مقدمه، به خواسته نزديک ميشويم امّا زمان شروع نيايش، دقيقاً مشخص نيست. يک ديالوگ بي ابتدا و بي انتها است. گفته اند که لطيفترين آرزوها، نيايش است. هم? شما آرزو را ميشناسيد چون با آن سنخيت داريد، مثلاً اگر بخواهيد يک اتومبيل داشته باشيد، آن ماشين را با جزئي ترين ابعادش تصور ميکنيد و اين تصورات را در وجود خود مينشانيد.
?) در دعا، خواسته با ما حمل ميشود اما در نيايش، اين نيايش است که ما را با خود ميبرد، و معلوم نيست تا کجا! هيچ متنِ از قبل تعيين شده اي نيست که اگر به انتها رسيد، بدانيم نيايش ما تمام شده است.
?) ريتم دعا، آهنگ غصه دارد امّا نيايش با غم توأم است، وقتي در موضع اتصال قرار ميگيريد، درکي از اين کمبودها نداريد که بخواهيد غص? آن را بخوريد، تنها يک غم داريد که غم دوري از دوست است.
?) در دعا، براي ابراز خواسته ها، نيازي به هيچ پيش زمينه اي نداريد ولي براي نيايش، حتماً به پيش زمينه اي به نام «پرهيز» يا به اصطلاح، نوعي رياضت، نياز داريد.
معتبرترين نيايش، نيايشي است که بعد از يک رياضت نفساني صورت گيرد مثل روزه گرفتن که چنانکه گفته اند باعث تقويت ايمان ميشود. اصولاً بهترين نيايشها در شامگاه روزه صورت ميگيرد.
لذا براي معنويت دو بال لازم است: روزه و نيايش. پس ميتوان روزه را يکي از اين دو بال دانست، روزه روان را به جسم نزديک ميکند. روزه و رياضت، مقدم? واجبي براي نيايش است. هندوها به نيايش صبح و شب بسيار اعتقاد دارند و جالب است بدانيد، عاليترين متن نيايشي که گاندي به پيروانش توصيه ميکرد سور? حمد و توحيد بود! خود نيز آنرا ميخواند و چه عاشقانه معنايش ميکرد، «الحمدالله ربالعالمين، الرّحمن الرّحيم» صفات خداوند را توضيح ميداد، ما آنرا بعنوان وظيفه ميخوانيم ولي گاندي ميخواند و از آن يک اشراق بدست ميآورد! يک هندوئيست، از آن اشراق دروني کسب ميکند و اعتقادش براين است که پيامبر به زحمت آنرا کسب کرده است، نيايشي که خداوند در وجود يک انسان بگذارد، بدين معنا است که او، بسيار اهل طلب بوده است.
دعاي مقبول دعائي است که بعد از يک عمل خير و گذشت صورت گيرد. گذشت و مهرباني در حق خلق، موجب برانگيخته شدن حس نيايش درانسان است، اما اگر در حق کسي گذشتي صورت نگرفته باشد، چطور بايد توقع داشت که خداوند در حق ما گذشت کند؟ چرا بايد تمام نيروهاي عالم جمع شوند و به يک انسانِ بخيلِ حسودِ بي گذشت خدمت کنند؟
ملائک? خدا به آدم سجده کردند نه به هر کسي که تنها اسم آدم را يدک ميکشد! آدم، کسي که مظهر اعلاي صفات خداوندي است. گذشت، اولين خصوصيت انساني است. چرا آدمهائي که گذشت ندارند، از خدا ميخواهند که در حقشان گذشت شود؟!
ماهيت هم? دعاهاي زميني ما، آن است که خدا را متوجه خواسته هاي خود کنيم، «خدايا از اين مال بگذر تا مال من شود، از مشيتت بگذر تا اين مريض من شفا يابد»
در دعا، خدا را به سمت خود ميخوانيم، در حاليکه در نيايش، انسان خدا را شناسائي ميکند تا به سمت او خوانده و کشيده شود و در روزه اين خاصيت گذاشته شده است.
- مدیر
- جولای 10, 2018
- 5 بازدید