نقد روح
نقد روح
روح اصطلاحی در علوم دینی و فلسفه راجع به همه موجودات است (نه فقط انسان و موجودات زنده از دیدگاه زیستشناسی). بسیاری از ادیان معتقدند که روح در مقابل جسم، یعنی قسمت غیرمادی یک موجود است؛ و هر موجود حداقل یک روح دارد.
روح در زبان عربی به واژهٔ ریح (باد) نزدیک است. از همین رو بعضی معتقدند منشاء بهوجود آمدن لغت روح و معنی آن چنین است: «ذَات لَطِیفَه کَالْهَوَاءِ سَارِیَه فِی الْجَسَد کَسَرَیَانِ الْمَاء فِی عُرُوق الشَّجَر» و در زبان عبری هم واژه روح و هم واژه نفیش وجود دارد؛ که واژه نفیش به واژههای نَفس (به معنی خود) و نَفَس (به معنی دم و بازدم) بسیار نزدیک است.
روح حقیقت جامع غیرمادی آدمی است و از آنجا که ابعاد و شئونات متعدد دارد، بعضی واژههای اشاره به بعد غیرمادی انسان در معنی اجمالی خود مترادف روح اند و در حقیقت از شئونات آنند:
-
- عقل: در لغت یعنی قدرت تفکر. در روایات اسلامی هم به معنی روح و هم به معنی فطرت آمده
- نفس: در لغت یعنی خود. در اصطلاح گاه یعنی روح و گاه یعنی غریزه
- جان: در لغت یعنی حیات یا زندگی. در بعضی ادیان و فلسفهها همان روح است. در زیستشناسی (علم شناخت حیات) موجود زنده یعنی موجودی با ۶ عملِ تنفس، تناول (خوردن)، رشد، تناسل، حرکت و… .
- دل، قلب، فؤاد: در لغت عضوی از بدن است. در اصطلاح عربی یعنی روح
- سرّ در لغت یعنی راز و در اصطلاح عربی یعنی روح یا روح انسان .
- روح شکلی از انواع انرژی است که نه وجودی مستقل دارد ونه خارج از جهان ناسوت است پس مجردهم نیست.
دیدگاه مشترک ادیان و فلسفه
تعریف و ماهیت آن از نظر هر دین و فلسفهای متفاوت است.
همهٔ ادیان و فلسفهها معتقدند:
- روح ماهیت معنایی و غیر مادی و مجرّد دارد. بر خلاف جسم یا بدن.
- هر موجود، حداقل یک روح حیاتی دارد.
- روح قائم به خود است.
اغلب ادیان و فلسفهها معتقدند:
- روح و بدن کاملاً از هم مستقل (قابل جدایی)اند.
- روح حالت مادی و حس پذیر ندارد. مثلاً نمیتواند دیده یا لمس شود.
- نمیتوان حرکت روح را دید. مثلاً نمیتوان خروج روح از بدن را دید.
بعضی ادیان و فلسفهها معتقدند:
- روح مخلوقی بیمانند در عالم موجودات است. یعنی هیچ موجود دیگری از جنس روح در جهان وجود ندارد.
- روح اساس حیات یا زندگی، احساس، هشیاری و ادراک است.
- نفس(خود) مجموعهٔ جسم و روح است.
- جسم ممکن است بعد از مرگ پایدار باشد و ممکن است نباشد. امّا روح پایدار و جاودان است.
ادیان و فلسفهها در موارد زیر اختلاف دارند:
- تعریف روح چیست؟
- روح ابتدا از کجا و کی موجود شده و منشاء (پدید آورنده) آن چیست؟
- کار و وظیفهٔ روح در حین مرگ و بعد از مرگ چیست؟
- مرگ چیست؟
- بعضی میگویند: مرگ بیرون رفتن روح از بدن است
- بعضی میگویند: مرگ بیرون رفتن روح و حیات از بدن برای همیشه و خواب بیرون رفتن روح و ماندن حیات است.
- بعضی میگویند انسان سه نوع روح دارد: روح نباتی، روح حیوانی، و روح انسانی. فقط سومی هنگام خواب از بدن میرود.
- جدیدترین تعریف از مرگ بر اساس علم روحی امروزی بیان شدهاست. به این صورت که روح و تنپوش انسان با ۱۴ ریسمان انرژی (ریسمانهای نقرهای) به جسم متصل است و با جداشدن تک تک این ریسمانها مرگ فرامیرسد. در حقیقت مرگ به دلیل تغییر فرکانس روحی و به پایان رسیدن یک دوره تکامل روح رخ میدهد.
- آیا روح قبل از این عالم وجود داشته؟روح در ادیاندیدگاه مشترک ادیان و فلسفه
واژه روح در قرآن مجید ۲۱ بار تکرار شدهاست، و معانی متعددی دارد. از جمله:
- فرشته وحی (جبرئیل)؛ که به صورت «روح القدس» (نحل، ۱۰۳) و «روح الامین» (شعراء، ۱۹۳) به کار رفتهاست.
- فرشتهای که بالاتر از همه ملایک است، یا موجودی برتر از ملایک. (قدر، ۴)(نبأ، ۳۸)(معارج، ۴ و ۵).
- روح مستقل از جسم در انسان (نفس انسانی):
قرآن در آیات ۲۹ حجر، ۷۲ «ص» و ۹ سجده میفرماید: خدا پس از تکمیل خلقت انسان و نظام بخشیدن به آن، از روح خویش در آن دمید، و سپس به فرشتگان دستور داد بر او سجده کنند.
در جهان بینی اسلامی، انسان از دو چیز مختلف آفریده شدهاست، که یکی در حد اعلای عظمت، و دیگری ظاهراً در حد ادنی از نظر ارزش.جنبه مادی انسان را گل بدبوی تیره رنگ (لجن) تشکیل میدهد، و جنبه معنوی او را چیزی که به عنوان روح خدا از آن یاد شدهاست.
در دیدگاه اسلام خدا نه جسم دارد و نه روح، و اضافه روح به خدا «اضافه تشریفی» است، مانند خانه کعبه را که به خاطر عظمتش «بیت الله» خوانده میشود، و ماه رمضان که به خاطر برکتش «شهر الله» (ماه خدا) خوانده میشود. یعنی یک روح گرانقدر و پر شرافت و عظمت که سزاوار است روح خدا نامیده شود، در انسان دمیده شدهاست.
این روحالهی است که با استعدادهای فوقالعادهای که در آن نهفتهاست و میتواند تجلیگاه انوار خدا باشد، به او اینهمه عظمت بخشیده و برای تکامل او تنها راه این است که آن را تقویت کند و جنبه مادی را که وسیلهای برای همین هدف است در طریق پیشرفت این مقصود به کار گیرد (چرا که در رسیدن به آن هدف بزرگ میتواند کمک مؤ ثری کند).
روح از دیدگاه روایات
امام جعفر صادق: روح را نتوان به سنگینی و سبکی توصیف نمود، روح موجودی رقیق است (مانند هوا که فضا را اشغال میکند اما محسوس نیست) که قالبی تیره بر آن پوشانیده شدهاست، از حضرت صادق سؤال شد: آیا روح پس از آن که از بدن جدا گشت، متلاشی (ونابود) میشود یا باقی میماند؟ پاسخ داد: باقی است تا گاهی که در صور دمیده شود.
روح از دیدگاه ملاصدرا
روح درپیدایش جسمانی ودربقا روحانی است یعنی ابتدا جسم ایجاد میشود و سپس روح درآن جاری میشود اما به هنگام مرگ روح ازبدن خارج و درقالب مثالی باقی میماند (الروح جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا)
انواع روح در تعالیم اسلامی
- روح سرگردان
وقتی که روح از راهِ واسطه قرار دادنِ بدن یعنی از راهِ چشم یا گوش یا حسِّ دیگری به چیزی توجه میکند، در این حال بدن، آن را به طرفِ چیزی میکشاند که هرگز به یک حال باقی نیست و در نتیجهٔ این تماس، روح سرگردان میشود و گمراه میگردد و مانند مستی، تعادلِ خود را میبازد… اما موقعی که روح مستقیماً و در خودش دربارهٔ چیزی به جستجو میپردازد، در این صورت فقط به آنچه پاک و ابدی است و همیشه به یک حال میماند، آگاه میگردد و چون به آنچه دریافتهاست قرابت دارد. اگر سعادتش یاری کند در نزدِ آن باقی میماند و در نتیجه سرگردانی اش به پایان میرسد و آرامش خود را بازمییابد و در سایهٔ تماس با آنچه دریافتهاست، خود نیز همیشه در یک حال و یکسان باقی میماند. این وضع و حالتی که روح در چنین موقعی به خود میگیرد، همان است که تفکر نام دارد.
- روح سعادتمند
روح اگر از بدن مستقل و فارغ بماند و چیزی از بدن دامنش را نگیرد و پیوسته از بدن گریزان و دائماً به خود مشغول باشد یعنی حقیقتاً در جستجوی حقیقت بوده و در این فکر باشد که مرگ را با آغوش باز بپذیرد. چنین روحی پس از مرگ به مکانی که از هر حیث به خود او شبیه است، یعنی به جایی نامریی و الهی و ابدی روی مینهد و در آنجا به سعادت میرسد و از اشتباه و نادانی و ترس و شهوت و همهٔ نواقص و بدیهای طبیعتِ بشری آزاد میگردد و چنانکه آشنایان به اسرار میگویند، در جوار خدا به زندگی ادامه میدهد.
دین بودائی
بوداییان معتقدند که روح از مملکتی به مملکتی دیگر حرکت میکند، و شخص مرده که، روح از آن جدا شدهاست، در جسم نوزاد دیگری حلول میکند و دوباره به زندگی نو در کالبد جدیدی ادامه خواهد داد.
دین هندو
از نظر دین هندو، روح نوری است که از حضرت شیوا (یکی از خدایان) به بدن هر کس منعکس میشود.
آئین بهائی
ماهیت روح در آئین بهائی
منابع بهائی روح انسانی را فناناپذیر و جاودان در نظر میگیرند و آن را هویت اساسی هر انسان بهشمار میآورندمعتقدند ماهیت روح را نمیتوان درک کرد. زندگی هر فرد زمانی آغاز میشود که در زمان تشکیل نطفه روح به جنین تعلق پیدا میکند. منابع بهائی این تعلق را مادی نمیدانند یعنی به این معتقد نیستند که روح در جسم انسان حلول و خروج پیدا میکند یا اینکه روح فضای مادی اشغال میکند. مثالی که برای توضیح ارتباط بین روح و بدن در آثار بهائی آمده مثال آفتاب است که روح را میتوان به آفتاب تشبیه کرد و بدن را به اشیایی که نور آفتاب را دریافت کرده و از این نور روشنایی میگیرند. آثار بهائی توضیح داده شده که قوای ذهنی همچون تفکر، استدلال، درک و تخیل از خصوصیات روح انسان هستند و با استفاده از قوای روح است که نوع بشر پیشرفت میکند.
ترقی روح
بهائیان معقدند که پس از مرگ اگر چه جسم انسان از بین میرود اما روح انسانی به پیشرفت خود در عوالم معنوی ادامه میدهد و در سفری ابدی به سوی کمال ترقی پیدا میکند.
بهاءالله مینویسد: «فرق این عالم با آن عالم مثل فرق عالم جنین است با این عالم» بر اساس دیدگاه بهائی همانطور که رحم مادر محیط مناسبی جهت پرورش جسمانی انسان در مرحلۀ جنینی است، دنیای مادی نیز عرصهای است که در آن انسان خصوصیات و توانمندیهای معنوی را که برای ادامۀ رشد و پیشرفت خود به آنها نیاز دارد، توسعه و پرورش میدهد.
در دیدگاه بهائی ترقی در این دنیا و عالم بعد به واسطۀ لطف و فیض الهی است و همچنین اعمال نیکی که به نام و یاد متوفی در این دنیا انجام میشوند و نیز دعا و مناجاتی که در حق متوفی خوانده میشود در پیشرفت روح انسان دیدگاه مشترک ادیان و فلسفه مؤثر به شمار می روند
- مدیر
- اکتبر 23, 2018
- 14 بازدید